" دفاع من " نمایشنامه کوتاهی است از وودی آلن، نمایشنامه نویس و فیلمساز برجسته ایتالیایی. این نمایشنامه را مجتبا گل محمدی به زبان فارسی برگردانده است که آن را در اختیار ایران تئاتر نیز گذاشت. از این مترجم متشکریم.
" دفاع من " نمایشنامه کوتاهی است از وودی آلن، نمایشنامه نویس و فیلمساز برجسته ایتالیایی. این نمایشنامه را مجتبا گل محمدی به زبان فارسی برگردانده است که آن را در اختیار ایران تئاتر نیز گذاشت. از این مترجم متشکریم.
دفاع من
نمایشنامهای از وودی آلن
1980
ترجمهیِ مجتبا گلمحمدی
سقراط به جایِ ترکِ اصولِ خود مرگ را انتخاب کرد. آلن، که شجاعتِ او را در رویارویی با مرگ میستاید، اغلبِ اوقات تلاش میکند تا پایش را تویِ کفشِ فیلسوفانِ بزرگ کند. ولی، صرفِ نظر از اینکه چهقدر این کار را میکند، فوراً از چرتاش میپرد، همیشه همان رویا را میبیند. و نمایش شروع میشود.
آلن در سلولِ زندانی حبس شده و محکومِ به مرگ است، دقیقاً در همان موقعیّتِ سقراط. دوستانِ فیلسوفاش به ملاقاتِ او میآیند. در ابتدایِ کار، آلن خیلی آرام و معقول است. ولی وقتی میفهمد که واقعاً دارد میمیرد، وحشت میکند. و به جایِ مرگ، خواستارِ ترکِ اصولاش میشود.
آلن: درسته... درسته... (ناگهان همهیِ تظاهرش به شجاعت از بین میرود) ببینید، خودم رو که با شما مقایسه میکنم –نه! نمیخام برم! من هنوز خیلی جوونم!
آگاتون: امّا این آخرین شانسِ تو برایِ مردن به خاطرِ حقیقته!
آلن: اشتباه نکنید. همهیِ اینها به خاطرِ حقیقته. از طرفِ دیگه من هفتهیِ دیگه تو اسپارتا یه قرارِ ناهار دارم که هیچ نمیخام از دستاش بدم. نوبتِ منه که غذا رو حساب کنم. این اسپارتیها رو که میشناسید، سرِ هیچ و پوچ میجنگن.
سیمانس: یعنی عاقلترین فیلسوفِ ما یه بزدله؟
آلن: من بزدل نیستم، قهرمان هم نیستم. یه چیزی وسطِ این دوتا ام.
سیمانس: یه انگلِ حقیر.
آلن: تقریباً زدی تو خال.
آگاتون: ولی خودِ تو ثابت کردی که مرگ وجود نداره.
آلن: ببین، گوش کن –من خیلی چیزا رو ثابت کردم. قرضامو از همین راه پس میدم. نظریهها و ملاحظاتِ کوچیک. شیطونی که حال و آینده رو ملاحظه میکنه. قاعدههایِ بسته به موقعیت. میتونی میوه بچینی و بخوری، امّا نباید ببری.
آگاتون: ولی تو خودت چند بار ثابت کردی که روح جاویدانه.
آلن: خب هست! ولی رویِ کاغذ. ببین، فلسفه همینه دیگه –وقتی از کلاس میآی بیرون دیگه اونقدرها کاربردی نداره.
سیمانس: «شکلها»یِ ابدی چی؟ تو میگفتی همهچیز از ازل بوده و تا ابد هم هست.
آلن: من بیشتر در موردِ موضوعاتِ سنگین حرف میزدم. مجسّمهای یا یه چیزی تو این مایهها. در موردِ آدما قضیه بهکل فرق میکنه.
آگاتون: همهیِ اون حرفا که مرگ عینِ خواب میمونه...
آلن: بله، ولی فرقاش اینه که وقتی مردی و یه نفر داد کشید: «بلند شید، صبح شده» پیدا کردنِ دمپاییهات خیلی سخت میشه.